صبوری؛ این همان چیزی است که بسیاری از ما در جامعه والدین توانمند آرزو داریم که بیشتر از آن برخوردار باشیم. در جلسات کوچینگم، اغلب از والدین میپرسم که چگونه زمانی که فرزندانشان رفتار نامناسبی دارند، واکنش نشان میدهند. بیشتر آنها ابراز میکنند که دوست دارند صبوری بیشتری با فرزندانشان داشته باشند.
اما دقیقاً صبوری چیست؟ برای بسیاری از افراد، از جمله خودم، صبوری به معنای حفظ آرامش، حتی در مواجهه با رفتارهای شدید و ناپسند فرزند است.
صبوری یعنی کنترل احساسات خود تا بتوانید به شکلی مناسب و مؤثر پاسخ دهید، به جای اینکه فریاد بزنید، ناسزا بگویید یا چیزهایی بگویید که بعداً از آن پشیمان شوید.
اما واقعاً، آیا این میزان از صبوری امکانپذیر است؟ منظورم این است که گاهی ممکن است، اما آیا این هدف قابل دستیابی است؟
همهی ما محدودیتی در حد تحمل خود داریم. این موضوع ما را والدین “بد” نمیکند؛ بلکه ما را والدینی “عادی” نشان میدهد. منظور این است که همه والدین، حتی صبورترین آنها، یک آستانه تحمل دارند. یعنی نمیتوان همیشه در هر شرایطی کاملاً آرام و صبور باقی ماند. اگر والدین گاهی اوقات نتوانند صبر کنند و واکنش شدیدی نشان دهند، این به این معنا نیست که والدین بدی هستند یا در نقش خود شکست خوردهاند؛ بلکه نشاندهنده این است که آنها نیز انسان هستند و واکنشهای احساسی طبیعی دارند.
بیایید به برخی از موقعیتهای معمول نگاه کنیم که والدین اغلب آرزو میکنند صبورتر باشند:
این موقعیتها نمونههایی از لحظات پرتنش روزمره هستند که هر والدینی ممکن است تجربه کند. در چنین شرایطی، حفظ صبر و آرامش بسیار دشوار میشود، زیرا استرس، خستگی، و فشارهای روزمره بر رفتار والدین تأثیر میگذارند. والدگری کار سختی است و موقعیتهای بالا اجتنابناپذیر هستند. همیشه چالشها و استرسهایی در فرایند تربیت فرزندان وجود خواهند داشت. با این حال، با در نظر داشتن این موضوع، در اینجا چهار گام ارائه شده است که میتوانید برای افزایش توانایی خود در صبوری بردارید:
سعی کنید تا حد امکان مشخص کنید چه زمانهایی بیشتر احتمال دارد که صبرتان را از دست بدهید. این اتفاق بیشتر در کجا رخ میدهد؟ و با چه کسی؟
به عنوان مثال، من معمولاً در اوایل صبح، اواخر شب، یا هر زمان که محدودیت زمانی وجود دارد، صبرم را از دست میدهم.شناخت این لحظات به شما کمک میکند آگاهانهتر عمل کنید و قبل از اینکه شرایط از کنترل خارج شود، راهکارهایی برای مدیریت خودتان پیدا کنید.
خستگی یا گرسنگی نیز میتواند به شدت آستانه صبر مرا کاهش دهد. یادم میآید وقتی فرزندانم کوچکتر بودند، اغلب بهعنوان یک هشدار پیشگیرانه میگفتم: “مامان داره خسته و گرسنه میشه، یعنی مامان داره بداخلاق میشه. یادتون باشه وقتی مامان بداخلاق میشه، چی میشه!”
وقتی بهخوبی محرکهای خود را شناسایی کردید، میتوانید به گام دوم بروید.
مدتی زمان بگذارید تا بررسی کنید وقتی محرکهای شما فعال میشوند، چه اتفاقی برایتان میافتد. در بدنتان چه تغییراتی رخ میدهد؟ آیا ضربان قلبتان افزایش پیدا میکند؟ دستهایتان عرق میکند؟ تنفس برایتان سخت میشود؟ آیا احساس میکنید بدنتان گرم میشود؟
به افکارتان توجه کنید:
“او هیچوقت کاری که ازش میخواهم را انجام نمیدهد!”
“او همیشه وقتی نه میگویم، مخالفت میکند!”
“چرا فقط من باید با این وضعیت دست و پنجه نرم کنم؟”
و واکنش شما چگونه است؟ تمام این اطلاعات مانند قطعات یک پازل هستند. تصویری که این پازل میسازد، به شما کمک میکند تا نقطه اوج و حساسیت خود را بشناسید.
برای من، وقتی محرکهایم فعال میشوند، تنفسم سطحی میشود و با افزایش اضطراب، ضربان قلبم تندتر میشود. افکارم به سمت الگوهای تفکر صفر و یکی میرود، یعنی طوری فکر میکنم که شرایط را یا کاملاً خوب یا کاملاً بد جلوه میدهم. بهعنوان مثال، ممکن است چیزی شبیه این بگویم:
“چرا او همیشه این کار را وقتی انجام میدهد که دیرمان شده است؟”
تفکر صفر و یکی فقط یکی از روشهایی است که میتوانیم خودمان را با افکارمان به ستوه بیاوریم. اینها نشانههایی هستند که نشان میدهند صبر من در حال تمام شدن است. شناسایی زمانی که بیصبر میشویم بسیار مهم است، و میتوانیم با تشخیص عادات و واکنشهای خودمان این لحظات را شناسایی کنیم.
تفکر صفر و یکی (یا همان تفکر قطبی) نوعی الگوی ذهنی است که در آن اتفاقات یا کاملاً مثبت یا کاملاً منفی دیده میشوند، بدون اینکه بین این دو حالت تعادلی وجود داشته باشد. این نوع تفکر معمولاً شرایط را بزرگنمایی میکند و میتواند باعث شود والدین احساس کنند مشکلات پیچیدهتر یا غیرقابل حل هستند.
بهعنوان مثال:
اگر فرزندمان یکبار به حرف گوش ندهد، ممکن است والد فکر کند: “او هیچوقت کاری که میگویم را انجام نمیدهد!” (که واقعیت ندارد، اما ذهن والدین آن را اینگونه تعبیر میکند.)
یا اگر فرزندشان جواب منفی بشنود و مخالفت کند، والدین ممکن است تصور کنند: “او همیشه مخالفت میکند!”
این افکار نه تنها واقعیت را تحریف میکنند، بلکه صبر والدین را کاهش داده و استرس و خستگی بیشتری به آنها تحمیل میکنند.
این الگوهای فکری و نشانههای جسمی (مثل تنفس سطحی یا ضربان قلب بالا) علائمی هستند که نشان میدهند صبر والدین در حال تمام شدن است. نکته کلیدی این است که والدین این لحظات را بهموقع شناسایی کنند و به جای ادامه دادن این الگوهای ذهنی، عاداتی را که منجر به این وضعیت میشود تشخیص دهند. این آگاهی اولین قدم برای تغییر و بهبود واکنشها است.
حالا که محرکهای خود را شناسایی کردهاید، میتوانید یک برنامه عملی برای مدیریت آنها تهیه کنید. این برنامه میتواند شامل مراحل زیر باشد:
استراتژی پیشگیرانه به معنای آمادهسازی خودتان و محیط پیش از وقوع شرایطی است که ممکن است محرکهای شما را فعال کند. این کار به شما کمک میکند از بروز موقعیتهای تنشزا جلوگیری کنید یا حداقل شدت آنها را کاهش دهید. در ادامه به توضیح دقیقتر هر بخش میپردازیم:
زمانی برای انتقال بین کار و خانه در نظر بگیرید تا کمی استراحت کنید و آرام شوید. بعد از یک روز طولانی کاری، ممکن است خستگی و استرس باعث کاهش صبر شما شود. بدون یک زمان انتقال مناسب، احتمال دارد که این تنشها به خانه و ارتباطتان با فرزندان منتقل شود. برای جلوگیری از این اتفاق:
مثالهای کاربردی:
وقتی به خانه میرسید، ۱۰-۱۵ دقیقه را به استراحت کوتاه اختصاص دهید. این میتواند شامل نشستن در یک جای آرام، نوشیدن یک چای یا حتی گوش دادن به موسیقی باشد.
اگر شرایط اجازه میدهد، قبل از ورود به خانه، یک پیادهروی کوتاه کنید تا ذهنتان آرام شود.
از خانواده بخواهید این زمان را درک کنند و به شما اجازه دهند کمی تجدید قوا کنید.
هدف:
این زمان به شما کمک میکند که احساسات و استرس کاری را مدیریت کرده و با ذهنی آرامتر وارد تعامل با خانواده شوید.
وقتی قوانین و انتظارات در خانه شفاف نباشند، احتمال بروز تعارض و استرس بیشتر میشود. داشتن یک چارچوب واضح کمک میکند تا هم شما و هم فرزندانتان بدانید چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نیست.
چگونه این قوانین را ایجاد کنیم؟
قوانین را مشخص کنید: به جای قوانین کلی، قوانین واضح و مشخص بنویسید. مثلاً به جای گفتن “باید اتاقت رو تمیز کنی”، بگویید “هر شب قبل از خواب اسباببازیها و لباسها باید جمع شوند.”
قوانین را بنویسید: قوانین را روی یک کاغذ بنویسید و در جایی قابل مشاهده در خانه نصب کنید.
عواقب را روشن کنید: برای هر قانون، عواقب عدم رعایت آن را مشخص کنید. مثلاً “اگر ظرفها بعد از شام جمع نشود، زمان استفاده از موبایل محدود میشود.”
در مورد قوانین گفتگو کنید: با فرزندانتان درباره این قوانین صحبت کنید و مطمئن شوید که آنها متوجه شدهاند.
مزایای قوانین روشن:
کاهش اختلاف و تنش: چون همه میدانند چه انتظاری از آنها میرود.
ایجاد حس مسئولیت: فرزندان میفهمند که رفتارشان پیامدهایی دارد.
کاهش استرس والدین: چون نیاز به تکرار و یادآوری مداوم کمتر میشود.
چرا این استراتژی مؤثر است؟
وقتی زمان کافی برای استراحت و تنظیم مجدد ذهنتان داشته باشید، بهتر میتوانید با چالشهای روزمره مقابله کنید.
قوانین شفاف، فضایی قابل پیشبینی و منظم در خانه ایجاد میکنند که احتمال رفتارهای تحریکآمیز یا استرسزا را کاهش میدهد.
این استراتژی به فرزندان هم میآموزد که احترام به قوانین و همکاری در خانه بخش مهمی از زندگی است.
نکته کلیدی:
پیشگیری همیشه بهتر از درمان است. با برنامهریزی و ایجاد چارچوبهای مناسب، میتوانید بسیاری از موقعیتهای تنشزا را کنترل کرده و آرامش بیشتری در خانه تجربه کنید.
ایجاد قوانین روشن: از قبل قوانین خانه و انتظارات را مشخص کنید، آنها را بنویسید و عواقب عدم رعایت آنها را واضح بیان کنید.
استراتژیهای در لحظه برای زمانی هستند که محرکهای شما فعال شدهاند و احتمال دارد صبر خود را از دست بدهید. این استراتژیها به شما کمک میکنند که واکنشهای فوری و ناخودآگاه خود را کنترل کرده و پاسخهای مؤثرتری ارائه دهید.
وقتی احساس میکنید وارد کشمکش قدرت با فرزندتان شدهاید (مثل وقتی که فرزندتان لجبازی میکند یا عمداً قوانین را زیر پا میگذارد)، مهم است که موقتاً از آن موقعیت فاصله بگیرید. این به معنای تسلیم شدن نیست؛ بلکه فرصتی برای بازسازی آرامش و جلوگیری از واکنشهای شدید است.
چگونه عمل کنیم؟
اگر امکان دارد، چند دقیقه از اتاق خارج شوید.
به فرزندتان بگویید: “من نیاز دارم کمی آرام شوم. بعد دوباره درباره این موضوع صحبت میکنیم.”
با این کار، هم به خودتان و هم به فرزندتان زمان میدهید تا از شدت احساسات کاسته شود.
وقتی در لحظه استرسزا هستید، تنفس شما معمولاً سریع و سطحی میشود. این نوع تنفس میتواند باعث تشدید اضطراب شود. با تمرکز بر تنفس عمیق، میتوانید ضربان قلب خود را کاهش دهید و ذهنتان را آرام کنید.
روش ساده:
۴ ثانیه نفس عمیق بکشید.
۴ ثانیه نفستان را نگه دارید.
۴ ثانیه نفس را بیرون دهید.
این کار را ۳-۵ بار تکرار کنید.
خودگفتاری به معنای صحبت کردن با خودتان در ذهن یا حتی با صدای آرام است. جملات مثبت و آرامشبخش میتوانند شما را از افکار منفی دور کرده و تمرکزتان را به سمت آرامش و کنترل سوق دهند.
مثالهای عملی:
“این یک لحظه سخت است، اما میتوانم آن را پشت سر بگذارم.”
“فرزندم هنوز در حال یادگیری است، و من هم همینطور.”
“این وضعیت هم میگذرد.”
معنا: گاهی اوقات تغییر تمرکز از موقعیت استرسزا میتواند ذهن شما را باز کند و واکنش بهتری ارائه دهید.
روشها:
نگاه کردن به یک شیء آرامشبخش، مثلاً یک عکس خانوادگی یا منظره.
فکر کردن به یک لحظه خوب یا مثبت که در گذشته با فرزندتان داشتهاید.
چرا این استراتژی مؤثر است؟
جلوگیری از واکنش شدید: با فاصله گرفتن، از گفتن یا انجام دادن کاری که بعداً پشیمان شوید جلوگیری میکنید.
مدلسازی رفتار مثبت برای فرزندتان: با نشان دادن اینکه چگونه در لحظات سخت آرامش خود را حفظ میکنید، به فرزندتان یاد میدهید که او هم در شرایط مشابه از این روشها استفاده کند.
فرصت بازنگری: این زمان به شما امکان میدهد وضعیت را منطقیتر بررسی کرده و واکنش مناسبی داشته باشید.
نکته کلیدی:
به یاد داشته باشید که این استراتژیها نیاز به تمرین دارند. ممکن است در ابتدا کامل اجرا نشوند، اما با تمرین و تکرار، به یک ابزار قدرتمند برای مدیریت لحظات استرسزا تبدیل خواهند شد.
بعد از یک موقعیت تنشزا، وقتی همه چیز آرام شد و احساسات فروکش کرد، مهم است که دوباره به آن موقعیت بازگردید و آن را بررسی کنید. این زمان برای والدین فرصتی است تا:
با فرزندتان بنشینید و رفتار یا تصمیم او را به آرامی بررسی کنید. به جای سرزنش کردن، از رویکرد پرسشگری استفاده کنید:
“به نظرت چرا این اتفاق افتاد؟”
“چگونه میتوانستیم این موقعیت را بهتر مدیریت کنیم؟”
“چه راهحلی میتوانیم پیدا کنیم که دفعه بعد این اتفاق نیفتد؟”
هدف:
کمک به فرزندتان برای درک انتخابهایش و تأثیر آنها بر دیگران، و همچنین تقویت مهارت حل مسئله در او.
اگر شما در لحظه تنش صبر خود را از دست دادهاید یا واکنشی شدید نشان دادهاید، بهتر است مسئولیت رفتار خود را بپذیرید. این کار نشاندهنده بلوغ شماست و به فرزندتان الگویی از مسئولیتپذیری ارائه میدهد.
چرا عذرخواهی مهم است؟
عذرخواهی کردن از فرزندتان برخلاف تصور رایج، اقتدار شما را کاهش نمیدهد. در واقع، این کار موجب موارد زیر می شود:
اعتمادسازی:
وقتی شما به اشتباه خود اعتراف میکنید، فرزندتان احساس میکند که شما فردی قابل اعتماد و انسانی هستید که برای اشتباهاتش مسئولیت میپذیرد. این باعث میشود رابطهتان عمیقتر شود.
مدلسازی رفتار مسئولیتپذیری:
فرزندان از والدین خود یاد میگیرند. وقتی ببینند شما به اشتباهات خود اعتراف میکنید و برای آنها عذرخواهی میکنید، یاد میگیرند که اشتباهات بخشی از زندگی است و مسئولیتپذیری ارزشمند است.
کاهش تنش و بازسازی ارتباط:
عذرخواهی میتواند به بازسازی رابطهای که ممکن است در اثر تنش یا برخورد نامناسب خدشهدار شده باشد، کمک کند.
چگونه عذرخواهی کنیم؟
عذرخواهی از فرزندتان باید صادقانه و بدون سرزنش باشد. از جملاتی مثل زیر استفاده کنید:
“من نباید اونطوری باهات حرف میزدم. متأسفم.”
“ببخشید که صبرم رو از دست دادم. دفعه بعد سعی میکنم بهتر عمل کنم.”
“حق داری از دستم ناراحت باشی. من اشتباه کردم.”
این نوع عذرخواهی نشان میدهد که شما به رابطهتان اهمیت میدهید و آمادهاید رفتار خود را بهبود ببخشید.
ایجاد الگوی رفتاری سالم:
فرزند شما یاد میگیرد که اشتباه کردن طبیعی است و مهمتر از آن، توانایی پذیرش و اصلاح اشتباهات.
تقویت رابطه والدین و فرزند:
وقتی فرزندتان میبیند که شما به احساسات و تجربیات او اهمیت میدهید، احساس نزدیکی و احترام بیشتری به شما پیدا میکند.
بهبود مهارتهای ارتباطی:
عذرخواهی باعث میشود فرزندتان بیاموزد چگونه درباره احساسات و مشکلات خود به شکلی سالم و منطقی گفتگو کند.
نکته کلیدی:
عذرخواهی نه تنها نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه بلوغ و قدرت است. این کار به فرزندتان نشان میدهد که شما به رابطهتان اهمیت میدهید و آمادهاید برای بهبود آن تلاش کنید.
تجربه شخصی من:
عذرخواهی کردن برای من زمانبر بود، زیرا به نظر میرسید اعتراف به اشتباه است و ممکن است فرزندم از آن علیه من استفاده کند. اما تجربه من نشان داده که این کار باعث میشود اختلافات سریعتر حل شوند و ارتباط بین من و دخترم بهتر شود.
یکی از عناصر کلیدی برای حفظ صبر و آرامش این است که به همان اندازه که به دیگران رسیدگی میکنید، به خودتان نیز اهمیت دهید. مراقبت از خود به شما این امکان را میدهد که ذهن و بدن خود را آرام کنید و انرژی کافی برای مقابله با چالشهای روزمره داشته باشید.
ما اغلب خودمان را در اولویتهای پایینی قرار میدهیم، که این موضوع نه تنها به خودمان، بلکه به فرزندانمان نیز آسیب میرساند. وقتی خسته و بیانرژی هستید، تقریباً غیرممکن است که بتوانید تعادل خود را حفظ کنید.
اختصاص زمانی برای انجام کارهایی که از آن لذت میبرید—فعالیتهایی خارج از خانه، یک شب بیرون با دوستان یا شریک زندگیتان، یا حتی فقط زمانی برای استراحت و پا روی پا انداختن—نه تنها انرژی شما را دوباره تأمین میکند، بلکه به فرزندان شما الگوی مراقبت از خود را نشان میدهد.
صادقانه بگویم، این مورد همچنان برای من یک چالش است. برایم سخت است که زمانی را برای کارهایی که دوست دارم کنار بگذارم. البته بهتر شدهام، اما همچنان در حال یادگیری و پیشرفت هستم.
چگونه مراقبت از خود را عملی کنیم؟
برنامهریزی برای زمان شخصی: روزانه یا هفتگی زمانی را برای فعالیتهایی که به شما آرامش میدهند، مانند مطالعه، ورزش، مدیتیشن، یا حتی تماشای فیلم اختصاص دهید.
رسیدگی به نیازهای اولیه: خواب کافی، تغذیه مناسب و فعالیت بدنی را جدی بگیرید. این نیازها اساس سلامت روان و جسم هستند.
درخواست کمک: اگر وظایف زیادی بر دوشتان است، از دیگر اعضای خانواده بخواهید بخشی از مسئولیتها را بر عهده بگیرند.
مرزهای مشخص: زمانی را به عنوان فضای شخصی خود تعیین کنید و به دیگران اطلاع دهید که در این زمان نیاز دارید تنها باشید.
چرا این موضوع اهمیت دارد؟
وقتی شما انرژی کافی نداشته باشید یا بیش از حد خسته شوید، احتمال از دست دادن صبر و واکنشهای ناخودآگاه بیشتر میشود. مراقبت از خود نه تنها به شما کمک میکند صبورتر باشید، بلکه الگویی مثبت برای فرزندان ایجاد میکند تا آنها نیز یاد بگیرند به خودشان اهمیت بدهند.
نکته کلیدی: به یاد داشته باشید که شما نمیتوانید از یک لیوان خالی برای دیگران بریزید. پر کردن انرژی خودتان، پیشنیاز رسیدگی به خانواده و حفظ تعادل در زندگی است.
ممکن است عجیب به نظر برسد، اما از دست دادن صبر گاهی میتواند تجربهای مثبت باشد. این اتفاق میتواند به شما نشان دهد که در حال فشار آوردن بیش از حد به خودتان هستید. اگر به لحظاتی که صبرتان تمام شده فکر کنید، احتمالاً متوجه خواهید شد که این اتفاق معمولاً زمانی رخ میدهد که احساس خستگی، فشار زیاد یا شاید حتی قدرناشناسی میکنید. همه ما محدودیتهایی در تحمل خود داریم—در نهایت، ما فقط انسان هستیم! این موضوع ما را والدین بدی نمیکند؛ بلکه ما را والدینی عادی و واقعی نشان میدهد.
چند وقت پیش، به تعریفی از صبوری برخوردم که به نظرم برای والدین بسیار مناسبتر است: پایداری مستمر.
والدین بارها و بارها بازمیگردند، تلاش میکنند مؤثرتر عمل کنند، و نهایت تلاش خود را میکنند تا به فرزندانشان کمک کنند رشد کنند و به بزرگسالانی موفق تبدیل شوند. این همان پایداری مستمر است.
این نوع صبر، نوعی صبر عمیقتر و معنادارتر است: ایستادگی و انجام کارهای سخت، حتی زمانی که احساس میکنیم میخواهیم تسلیم شویم. این همان چیزی است که والدین را قویتر و فرزندان را رشدیافتهتر میکند.